امکانات

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 69
بازدید دیروز : 218
بازدید هفته : 600
بازدید ماه : 1624
بازدید کل : 30305
تعداد مطالب : 89
تعداد نظرات : 94
تعداد آنلاین : 1

چت روم

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
کد جست و جوی گوگل

مترجم سایت

او هم عاشق ماه بود

او هم عاشق بود،عاشق ماه اما...

 

چشمانش را بست

 

 قطره‌ای اشک از چشمانش سرازیر شد، هنوز کسی گریه‌اش را ندیده بود گریهء کلاغ را...

 

هر روز منتظر بود، منتظر او، و او امشب می‌آمد

 

ناگهان از افق بالا آمد با تمام شکوه و ملاحتش.ماه،ماه زیبا.

قلبش تپیدن گرفت ،نگاهش ثابت شد وچشمانش برقی زد

بعد از مدتها ،ماه نگاه عاشقانه کلاغ را دید و تنها خندید، خنده‌ای از نخوت، پشت چشمی نازک کرد و از نگاه کلاغ پنهان شد

 فردا و فرداهای دگر آمدند و رفتند...

اما دیگر ماه نخندید. فریاد کشید، خروشید و برآشفت: تورا با من چه کار است  که تو از قبیله سیاهی هستی و من از تبار نور

و کلاغ چشمانش را بست وگریست. این آخرین قطرهء اشک کلاغ عاشق بود

فردای آن شب ماه لاشهء کلاغ را دید که شغالی به دندان کشیده بود.

 واولین قطرهء اشک ماه بر زمین چکید

انگار ماه هم عاشق شده بود...

نوشته شده توسط Ramtin در 5 آبان 1389برچسب:عشق,درد دلی از عشق, | لینک ثابت مطلب
به هم عشق بورزید

خب ببخشید اگه آپدیتام دیر شد نمایشگاه رسانه های ... بودم معذرت!

خب امروز می خوام از عشق بگم واژه ای که خیلی ها دوستش دارند خیلی ها می پرستندش (مثل من) و بعضی ها هم می گویند وجود نداره و یا از آن متنفر اند پس اگر شما نیز جزوی از این گروه هایید این مطلب را بخوانید حتما حتما!

عشق چیست؟

به نظر من 99٪ زندگی یعنی عشق و بدون اون زندگی وجود نداره،فرقی نمی کنه به چی یا کی عشق می ورزی مهم اینه که عشق می ورزی و این میتونه رو زندگیتون تاثیر بزاره.

بله تاثیری مثبت،شاید شما ام احساس کردید بعضی از روزا خیلی شاد هستید و خیلی زندگی برایتان جذاب است،تا به حال فکر کردید که چرا دچار این حالت می شوید؟

بعضی اوقات که کمی فکر می کنید می بینید که از صبح خوشحال بودید ولی دلیلی برای آن نداشتید،ثابت شده است که رفتار ما در طول روز بر روی خواب های ما تاثیر زیادی دارد پس به روز قبل باز گردید،آیا در روز قبل کار خوبی انجام دادید یا به کسی یا چیزی عشق ورزیدید؟

به احتمال قوی در روز قبل کاری انجام داده اید که بر روی روح شما تاثیر گذاشته است،بله چیزی که اکثرا ما از آن غافل هستیم،روحی که به ما انرژی و رضایت می بخشد،در اکثر دین های الهی اشاره به قرار دادن بخشی از وجود خدا در درون ما شده ولی اشاره مستقیمی به آن نشده، تا به حال فکر کردید که واقعا خداوند چه چیزی در درون ما قرار داده؟ آیا خداون روح خود را در درون ما قرار داده است؟ روح خداوند چیست؟ و...

 به نظر من خود خداوند از عشق تشکیل شده است و ذره ای از این عشق را در درون ما قرار داده تا با آن زندگی کنیم،تا به حال فکر کردید که چرا ما انسان ها انقدر به هم وابسته ایم آیا تنها برای رفع نیاز های جسمیمان با هم ارتباط داریم؟

اگر این گونه فکر می کنید واقعا در اشتباهید،ما انسان ها به واسطه ی همین عشق زنده ایم و این نیرو ما را به هم نزدیک می کند،اما متاسفانه هیچ وقت کاملا این مساله را باور نکردیم و تاثیر عشق بر زندگی را نپذیرفتیم سعی کنید درباره ی این موضوع بیش تر فکر کنید.

شما با نیروی عشق می توانید به پولدار ترین و خوشبخت ترین فرد جهان تبدیل شوید فقط باید به نیروی عشق و خودتان ایمان کامل داشته باشید و هر روز به خودتان یاد آوری کنید که نیروی عشق به من کمک می کند که من خوشبخت ترین و پولدار ترین انسان بشوم و مرا از خطرات حفظ می کند،به همین راحتی می توانید هر آنچه می خواهید را بدست آورید،این مطلب در مورد خود من از وقتی به آن ایمان آوردم کاملا اثر داشته است و از آن زمان تا حالا هر آنچه از عشق خواستم دیر یا زود بدست آوردم.

اگر اوایل موفق نشدید اصلا نا امید و ناراحت نشوید،بدانید که عشق بهترین زمان را برای شما تشخیص می دهد و به شما کمک می کند،یادمه یکی از دوستام عاشق یه دختر شده بود و این راه رو بهش پیشنهاد دادم اول گفت که تو خرافاتی شدی اینا همش مزخرفه و...،اما همین شخص بعد از مدتی از عشق کمک گرفت و بلاخره موفق شد و دل اون دختر رو بدست آورد و هنوز هم با هم دوست هستند و به هم عشق می ورزند،از اون موقع تا حالا کاملا به نیروی عشق و قدرت عظیم اون ایمان آورده و از اون روز طبق گفته ی خودش خیلی زندگی بهتری داره.

پس بیایید به همه عشق بورزیم،نیروی عظیم عشق در درون خود شماست پس به راحتی می توانید آن را برای بیرون ارسال کنید و تاثیر آن را ببینید،یادتون باشه به همه و همیشه عشق بورزید حتی اگه خیلی اصبانی بودید از عشق کمک بگیرید تا آرام شوید و مطمئن باشید موفق می شوید،به حیوانات و گل و گیاه و طبیعت نیز مانند مادر و پدرتان عشق بورزید به همه به یک میزان عشق بورزید به اندازه ی دریا ها و سیارات بیکران!

اگه تونستم فردا بازم براتون از عشق و تاثیرات اون تو خودم و کسایی که می شناسم می گم،اگه نشدم پس فردا حتما بازم براتون می نویسم.

در ضمن چند روزیه که ADSL ام قطع شده به محض وصل شدن مجدد منتظر فول آلبوم آهنگ های سریال های فارسی 1 باشید.

تا فردا بای بای.

نوشته شده توسط Ramtin در 26 مهر 1389برچسب:عشق,عشق چیست, | لینک ثابت مطلب
هدیه ای از یک دوست!

 

"نارسیس" افسانه ی "خودشیفتگان" است، و "نارسیسم" بیماری آنان. نارسیس داستان اندوهبار آفرینش نرگس وحشی در ادبیات رومی است...

بنابر گفته "اوید" در "چکامه ی نرگس وحشی"، "نارسیس" نوجوانی آنچنان زیبا بوده است که هر کس وی را، تنها یکبار می دیده است، برای همیشه مهرش را بجان میخریده. و در آتش عشق سوزانش، می گداخته. لیکن نارسیس را، به هیچ یک از دلباختگان بی قرار خویش، روی اعتنائی نبوده است. لعبتان خوشخرام، هر یک به هزاران کرشمه و افسون و ناز، می کوشیده اند، تا مگر "نارسیس" این خداوند حسن و ناز 
 گوشه ی چشمی بجانب ایشان بیفکند. ولی افسوس که تیر عشق آنان هیچگاه در قلب روئین وی، کمترین اثری از خود برجای نمی نهاده است.

سر انجام دلداده ای ناکام، در حق نارسیس نفرین میکند:

"خداوندا ، او را که از مهر دیگران در قلبش تهی است، به عشق خویشتن گرفتارش کن، تا از رنج بی انتهای آنان آگاه شود!"

نیاز دل شکسته پذیرفته میشود...

"اکو" یا "طنین" از همه ی دختران ناکام تر است. زیرا وی از طرفی به عشق نارسیس گرفتار است. و از طرفی دیگر مورد خشم انگیخته ازرشگ "هرا" همسر "زئوس"، خدای خدایان، واقع شده است. "هرا" در جستجوی شوهر خویش، "طنین" را در جنگلها، در حال شادی و آواز می یابد. به پندار اینکه زئوس دلباخته ی "طنین" است، از فرط رشگ نیروی سخن گفتن را از "طنین" باز میگیرد. "طنین" محبوب جنگلها، دیگر نمی تواند در سخن، پیش گام شود. وی از این پس قادر است، آخرین کلمات گفته هائی را که می شنود، منعکس سازد. زبان طنین فقط انعکاس و "تکرار" واپسین سخن دیگران است.

"طنین" از عشق "نارسیس"میسوزد. لیکن یاری آنرا ندارد که وی را از رنج درون خود آگاه گرداند. او در جنگلها، بی تابانه، در انتظار فرصتی است. تا مگر نارسیس روزی برای گردش به جنگل آید و او، وی را، از عشق بیکران خویش بیاگاهاند.

روز سرنوشت فرا میرسد. نارسیس خرامان، از کنار جنگل میگذرد. طنین در پشت درختان، مترصد فرصت مطلوب است. وزش باد، درختان را آهسته می لرزاند. لرزش درختان نارسیس را نگران میسازد.

وی فریاد برمیکشد: چه کس اینجاست؟" .

طنین میخواهد، از شادی قالب تهی کند و با هیجان، در پاسخ نارسیس آخرین واژه ی او را تکرار میکند:

"...اینجاست!،
........اینجاست!،
.............اینجاست!...

لیکن هنوز یارای آن را ندارد که از پشت درختان پای فراتر نهد.

"نارسیس" دوباره فریاد می کشد: "هر که هستی پنهان نشو، بیا!". فرمانی که اشتیاق دیرین قلب حسرت بار طنین است.

"....بیا!
........بیا!
.............بیا!...."

طنین در حالیکه آخرین جزء کلام نارسیس را همچنان تکرار میکند، با آغوش گشاده روبسوی نارسیس از پشت درختان پای بیرون می نهد. "نارسیس" چون بر خلاف انتظار، دختری را می بیند، از وی روی باز میگرداند، و شتابان بدرون جنگل میگریزد. نارسیس، در حقیقت از زندگی گریزان است و به "چشمه ی مرگ" نزدیک میشود.

در میان انبوه درختانی که سر بر آسمان کشیده اند. در نقطه ای دور از کناره ی جنگل، برکه آبی است که از قلب مومن پاک تر، و از اشگ بی دریغ دردانه ی یتیم، زلال تر است. شتابزده در کنار برکه بر روی سبزه ها فرو می افتد تا از آب گوارای آن بنوشد. ناگهان گوئی رشته ی جانش را از هم می گسلند. تپش قلبش رو به شدت می نهد. و آهی فغان آمیز از نهادش بر می خیزد. نفرین عاشق ناکام، در حق نارسیس اجابت می شود. دژ روئین قلب وی از هم فرو می ریزد. نارسیس "تصویر" خود را در آب می بیند، و دیوانه وار، عاشق خویشتن میگردد:


"آه! بیچاره دختران که از ستم عشق من چه ها کشیده اند؟!"

نارسیس دست در آب فرو می برد که تصویر خویش را در آغوش گیرد. لیکن در اثر حرکت امواج آب، تصویر محو میشود. ناچار دست از آب بیرون میکشد، تا آب دوباره آرام شود. و وی از نو باز تصویر خویشتن را به بیند. چه شکنجه و ستمی؟! کوچکترین لمس آب، موجب محو تصویر معشوق میگردد. حتی قطرات سوزان اشگ هجر عاشق، خطر محو تصویر معشوق را در بردارد!

نارسیس آنقدر در کنار آب به تصویر خود خیره می نگرد تا در سودای عشق بیکران خود نسبت به خویش، جان می سپارد. دلدادگان وی چون به جستجوی او، به سر برکه می رسند، جسد وی را نمی یابند. بلکه در جای وی، گلی روئیده، می بینند که همچنان به تصویر خویش در آب نگرانست.

آنان بیاد بود آرامگاه جاوید او، آن گل را "نارسیس" ، "نرگس تنها" و وحشیش می نامند.

 یادمه وقتی دوم ابتدایی بودم، راز نارسیس رو خوندم. اونم تو مقدمه ی کتاب کیمیاگر پائولو کوئیلو!! نمی دونم دلیلش چیه..ولی این قصه اونقدر رو من تاثیر گذاشت که  بعد از یک بار خوندن، تو تموم این چند سال هربار که یاد  ش می افتم، شیفته ی  این افسانه می شم. شیفته نه...بیشتر می ترسم.خیلی هم دنبالش نارسیس گشتم.با اینکه با همون یه بار خوندن داستانش تو ذهنم بود.ولی با ابن حال  همین تازگیا تو کتاب راز کرشمه ها پیداش کردم.شاید لازمه که به خودمون بیایم..آه دل شکسته 100٪  گیرایی دار!

با کمال تشکر از یلدا خانم بابت مطلب فوق العاده زیباشون  

بچه ها به وبلاگ یلدا هم حتما سر بزنید لینکش همین زیره پیشاپیش ممنون.

ls-me.loxblog.com/

بله قابل توجه بعضیا آه دل شکسته 100٪ گیرایی داره!

 

 

 

نوشته شده توسط Ramtin در 25 مهر 1389برچسب:نارسیس,narsiss, | لینک ثابت مطلب

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

پروفایل

عاشق باش و مپرس که عشق چیست،عشق همیشه و در همه جا در درون توست!
توضیحات
یاد بگیریم زندگی کنیم
مدیر وبلاگ
Ramtin
نویسندگان
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
موضوعات
لینک دوستان
اس ام اس رفاقتی
اس ام اس دوست داشتن
L...Story
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک با Me ابتدا ما را با عنوان Life Is Love و آدرس life.love.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد پیشاپیش ممنون.